السلام علیک یا کریم ابن الکریم
چِقَدَر زهر زخون جگرت میریزد
آب،چون شمع زچشمان ترت میریزد
آنقَدَر آه کشیدی! که دلت تاب نداشت
خاک هم،خاک به سر، پشت سرت، میریزد
بین کوچه چه کشیدی تو، که با دیدن تو
ذکر زهرا زلبان پدرت میریزد
تیرها هم به کریمی شما پی بردند
لخته خون از جگرو بال و پرت میریزد
پدرت اهل کرم، نام خودت شاه کرم
چقَدَر روضه زخون جگرت میریزد