بازاین چه شورش است-بندهفتم
بر حربگاه چون ره آن کاروان فتاد
شور و نشور واهمه را در گمان فتاد
هم بانگ نوحه غلغله در شش جهت فکند
هم گریه بر ملایک هفت آسمان فتاد
هرجا که بود آهوئی از دشت پا کشید
هرجا که بود طایری از آشیان فتاد
شد وحشتی که شور قیامت بباد رفت
چون چشم اهل بیت بر آن کشتگان فتاد
هرچند بر تن شهدا چشم کار کرد
بر زخمهای کاری تیغ و سنان فتاد
ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان
بر پیکر شریف امام زمان فتاد
بیاختیار نعره ی هذا حسین زد
سر زد چنانکه آتش ازو در جهان فتاد
پس با زبان پر گله آن بضعه الرسول
رو بر مدینه کرد که یا ایهاالرسول
محتشم کاشانی
*****
در ناکسان چو قافله ی بی کسان فتاد
یک بوستان زلاله به دست خسان فتاد
یک رشته ای ز دُّریتیم گران بها
در دست ظلم سنگ دلان، رایگان فتاد
یک حلقه ای زمنطقه چرخ معدلت
درحلقه ی اسیری و جور زمان فتاد
زان پس گذار دسته ی دستان دلستان
در بوستان سرو و گل و ارغوان فتاد
هربی دلی به ناله شد از داغ لاله ای
هربلبلی به یاد گلی درفغان فتاد
ناموس حق زجلوه ی طاووس کبریا
گشت آنچنان که مرغ دلش زآشیان فتاد
قمری صفت برآن گل گلزارمعرفت
نالید آنقدر که زتاب و توان فتاد
یاقوت خون زجزع یمانی براو فشاند
یادش چو زآن عقیق لب دُر فشان فتاد
پس کرد روی خویش سوی روضه ی رسول
کای جد تاج بخش من، ای رهبر عقول،
سید محمد حسین غروی اصفهانی