بازاین چه شورش است-بند پنجم
چون خون ز حلق تشنهٔ او بر زمین رسید
جوش از زمین بذروه عرش برین رسید
نزدیک شد که خانهٔ ایمان شود خراب
از بس شکستها که به ارکان دین رسید
نخل بلند او چو خسان بر زمین زدند
طوفان به آسمان ز غبار زمین رسید
باد آن غبار چون به مزار نبی رساند
گرد از مدینه بر فلک هفتمین رسید
یکباره جامه در خم گردون به نیل زد
چون این خبر به عیسی گردون نشین رسید
پر شد فلک ز غلغله چون نوبت خروش
از انبیا به حضرت روحالامین رسید
کرد این خیال وهم غلط کار کان غبار
تا دامن جلال جهان آفرین رسید
هست از ملال گرچه بری ذات ذوالجلال
او در دلست و هیچ دلی نیست بیملال
محتشم کاشانی
*****
سهم قضا ز قوص قدر دلنشین رسید
در مرکز محیط رضا تیرکین رسید
کرد آن سه شعبه مرکز توحید را دونیم
زان ناوکی که بر دل حق مبین رسید
سرمصون زمکمن غیب آشکار شد
وز شش جهت فغان به سپهر برین رسید
بازوی کفرو طعنه ی کفار شد قوی
زان طعن نیزه ای که به پهلوی دین رسید
از تاب رفت شاهد سلطان معرفت
زان سوز و سازها که به شمع یقین رسید
آمد به قصد کعبه ی توحید پیل مست
دیو لعین به مهبط روح الامین رسید
افعی صفت گرفت سر از گنج معرفت
بد گوهری به مخزن در ثمین رسید
آن نفس مطمئنه حیاتی ز سر گرفت
زان نفحه ای که در نفس آخرین رسید
مستغرق جمال ازل گشت لایزال
نوشید از زلال لقا شربت وصال
سیدمحمد حسین غروی اصفهانی