دایره ها
سه شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۲۲ ق.ظ
خونچه ها بر سر نی، دایره در دایره دف!
و صدا توی صدا، دایره:سر! دایره:دف!
و صدا حنجر داود که برنیزه بلند
اشک زد دایره ای دایره تر، دایره دف!
دایره حلقه زدو... حلقه زدو... بغضی شد
بغض، دختر شد و دنبال پدر، دایره دف!
غصه ها حلقه ی گیسوی پریشانی شد
ریخت از شانه ی دختر به کمر، دایره دف!
دخترک دایره در دایره هی دور پدر!
روی یک پاشنه چرخیدن در! دایره، دف!
مادری سوخته در هیئت خورشید آمد
نیست آتش تر از این آتشِ تر، دایره! دف!
جام در جام، عزا داشت تعارف می شد
خیمه در خیمه، خبر پشت خبر، دایره! دف!
خبر انگار که هفتادو دو بار آوردند
مادری سرزده دنبال پسر!، دایره! دف!
نیزه ها گیج و پریشان و چنین سر...گردان
تن بجا مانده و سر قصد سفر، دایره! دف!
خونچه ها بر سر نی، دایره در دایره دف
و صدا توی صدا، دایره:سر! دایره:دف!
«عالیه مهرابی»
منبع:کتاب مسافران کوپه ی صبح
۹۳/۰۴/۰۳
شعرش خیلی زیبا بود . قبلا هم تو سایت خود نویسنده خوندم خوشم اومد در ضمن بدون دایره دایره دف هم که بخونیش قشنگه هر چند که قشنگیش به همین قافیه هاست ولی محتواش هم پر مغزه.